محبت موجودات به امام حسین علیه السلام
همه ما به لطف پروردگار قلبمان از عشق به أبى عبدالله علیه السلام موج مىزند، برادران، بزرگان و عالمان محترم اهل تسنن نقل مىکنند که پیغمبر صلى الله علیه و آله به عایشه فرمود:
«انّ للحسین فى قلوب المؤمنین محبّةً مکنونةً» «1» اى عایشه! هر مؤمنى که آفریده مىشود خداوند متعال محبّت حسین مرا در گِل او خمیر مىکند. همه مىدانیم که وجود مبارک حضرت سیدالشهدا علیه السلام چهره عظیمى در میان تمام موجودات عالم هستى دارد، همه مىدانیم انبیا به ایشان متوسل شدند، همه مىدانیم پیغمبر صلى الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام به ایشان متوسل شدند، وقتى که باران نمىبارید و خشکسالى بود، امیرالمؤمنین علیه السلام به ایشان مىفرمود: «2» دعا کن، نمىگفت برو نماز باران بخوان، چون مىدانست راه بین حسین و خدا میان بر است.
زینب کبرى علیها السلام مىفرماید: سى و هفت سالى که برادرم در عصر پدرم امیرالمؤمنین بود یکبار پدرم او را به یا حسین صدا نزد، هر وقت مىخواست او صدا کند، امیرالمؤمنین علیه السلام تمام قد از جا بلند مىشد، یک حالت ادب به خود مىگرفت و آرام مىگفت: «الىّ یا ابا عبدالله» نام او را نمىگفت.
بارک الله به مقبل اصفهانى «3» که قبرش در کاشان است. مىگوید:
بلند مرتبه شاهى که ز صدر زین افتاد |
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد «4» |
|
مقبل! هیچ اشتباهى نکردى، اگر در این جلسه بودید ما با قرآن و روایت ثابت مىکردیم که هیچ اشتباهى نکردید، بسیار درست گفتید.
مقام و عظمت امام حسین علیه السلام
این وجود مبارک که از رحمت، علم، لطف و از فیوضات خدا پر است، این وجود مبارک که پیغمبر صلى الله علیه و آله مىفرماید: آقاى تمام اولین و آخرین شهیدان مىباشند، آقاى همه شهیدان، شهداى کربلا هستند و آقاى شهداى کربلا حسین من است؛ یعنى شهیدى به آقایى أبى عبدالله در عالم نیست. همه مىدانیم کتاب با عظمت «کامل الزیارات» که بعضى از مراجع تقلید وقتى مىخواهند یک روایت از آن کتاب نقل کنند مىگویند ما سند و راوى نقل کننده را نمىخواهیم، همین که در این کتاب این روایت آمده ما به آن فتوا مىدهیم، در این کتاب امام صادق علیه السلام مىفرماید: پروردگار هر شب جمعه هفتاد بار حسین را زیارت مىکند. البته من نمىدانم زیارت خدا چگونه است؟ یعنى جلوه به قلب ایشان مىکند، همان چیزى که حضرت موسى علیه السلام در کوه طور خواست.
تواضع امام حسین علیه السلام «5»
این انسان سوار بر یک قاطر است، از یک محلى در مدینه رد مىشود، چهار پنج کارگر، نماز ظهر خود را خوانده و روى خاکهاى کوچه نشسته و یک پارچه پهن کرده بودند و یک مقدار نان خشک ریخته بودند و مىخواهند غذا بخورند. چشم یکى از آنها به أبى عبدالله علیه السلام افتاد، گفت: صبر کنید من بروم اگر امام حسین علیه السلام ناهار نخورده، او را دعوت کنم بیاید با ما ناهار بخورد.
تا این را گفت، بقیه کارگرها گفتند، عقلت کم است، آسمان و زمین غلام حلقه به گوش حسین علیه السلام است، از او دعوت کنیم با ما ناهار بخورد؟! و روى خاکها بنشیند، گفت: رفقا شما حسین را نمىشناسید. بلند شد دوید و جلوى مرکب آمد، گفت: حسین جان غذا خوردهاید؟ فرمود: نه.
اولیاى خدا همیشه راست مىگویند به خدا، خانواده، به مردم و خود راست مىگویند، گفت: میل به غذا دارى، فرمود: بله، گفت: مىآیید با ما ناهار بخورید، فرمود: بله، از قاطر پیاده شدند، روى خاک نشستند، غذاى آنها که تمام شد، فرمود: من دعوت شما را اجابت کردم، حالا من اگر شما را دعوت کنم اجابت مىکنید. گفتند: یابن رسول الله، با کمال میل اطاعت مىکنیم،
بدین مژده گر دیده خواهى رواست |
کاین مژده آسایش جان ماست «6» |
|
فرمود: فردا همه شما خانه ما دعوت هستید، یک غذاى خوبى پخت، بعد به قنبر فرمود: پول و لباس، به این بزرگواران بده، اینها میهمانان من هستند.
تاثیر تواضع بر جامعه
تواضع مهر، عبادت و رفاقت مىآورد. نیرو اضافه مىکند، اگر هفتاد میلیون اهل یک مملکت متواضع باشند، چه در جهت خدا و خلق، آن مملکت هیچ مشکلى نخواهد داشت. تمام مشکلات یک مملکت به خاطر سرپیچىها، طغیان، بىمهرىها و در نهایت تکبّرها است. اگر همه تسلیم قانون خدا و کشور شوند، هیچ مشکلى نخواهیم داشت. دادگسترىها به خاطر نداشتن ارباب رجوع بیکار مىشوند.
از دولت بار مهمى کم مىشود. تمام کلانترىها بیکار مىشوند، صبح همه دو صفحه رساله و یک قرائت قرآن مىخوانند و کار آنها تمام مىشود.
صبر و تواضع امام زین العابدین علیه السلام
کاربردترین حال اخلاقى تواضع است.
عموزاده در مسجد به امام زین العابدین علیه السلام توهین کرد، مردم به طرف او هجوم آوردند و از امام خواستند که او را ادب کنند، به امام گفتم: تا کى مىخواهى صبر کنى؟ بىادبى و بىتربیتى را دیدى. فرمود: صبر نمىکنم. مىروم تلافى مىکنم.
دستها به طرف خنجرها رفت و مشتها گره شد، پنج شش نفر دنبال زینالعابدین علیه السلام رفتند تا از امام حمایت کنند، مردم با خود مىگفتند: به امام توهین مىکند. در مسجد صداى خود را بلند مىکند، هرکس حرفى مىزند، دیدند زین العابدین علیه السلام زیر لب حرفهایى مىزند، ایشان چه نقشهاى دارد؟ اما بعد متوجه شدند که امام با خود این آیه را تلاوت مىکند،
«وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» «7»
جلوى در خانه عموزاده رسیدند، پسر حضرت مجتبى علیه السلام، در زدند، خادم در را باز کرد، فرمود: عمو زادهام تشریف دارند، عرض کرد: بله، فرمود: اگر مىشود او را صدا کنید، امام علیه السلام فرمود: عموزاده جان، آنچه در مسجد فرمودى اگر در من هست، خدا مرا ببخشد، اگر در من نیست، اشتباه شده، خدا شما را ببخشد. «8» به دست و پاى زین العابدین افتاد، حضرت او را بلند کرد، گفت: من اشتباه کردم. تواضع و سینه سپر نکردن بسیار خوب جواب مىدهد.
به فرمایش رسول خدا توجه کنید، من توضیح نمىدهم، فقط متن را مىخوانم و رد مىشوم.
کسى که با خدا معامله کند، هم براى خدا تواضع کند و هم براى مردم،
«من تواضع للّه رفعه الله ومن تکبّر خَفَضَهُ الله» «9» کسى که براى خدا و مردم سینه سپر کند، خدا پوزه او را به خاک مىمالد، و تا به حال خیلىها را به خاک مالیده است:
«ومن اقتصد فى معیشته رزقه الله»
کسى که در زندگى مادى میانه رو باشد، در خرج و هزینهها، افراط و تفریط نکند، پیغمبر صلى الله علیه و آله مىفرماید: درِ روزى خدا به روى او باز است:
«ومن بَذَّرَ حرمه الله»
کسى که اهل اسراف است، خدا هم از او جدا مىشود. مىفرماید: حالا که مىخواهى رزق و روزى مرا حرام کنى، به چه دلیل به تو بدهم، جلوى او را مىگیرم:
«ومن أکثر ذکر الموت أحبّه الله»
و هر کس زیاد به یاد دنیاى بعد از خود باشد، محبوب خدا مىشود.
مذمت عیبجویى از دیگران
روایت از امیرالمؤمنین علیه السلام است، این روایت از طرف شیعه است. خدا به ما توفیق دهد که قدر این پیغمبر و ائمه را بدانیم که چگونه براى ما دل سوزاندند.
«طوبى لمن شَغَلَهُ عَیْبُهُ عن عیوب الناس» «10» خوش به حال کسى که تا آخر عمر، درگیر رد کردن عیبهاى خودش است، و وقت براى عیبجویى از بندگان خدا نگذاشته است.
زبان او نسبت به مردم، به آلودگى حرکت نمىکند. به شخصى گفتند: شنیدیم مىخواهى خانم خود را طلاق بدهى، گفت: شما چه حقى دارى در چارچوب ناموس خانه دیگران، جستجو مىکنید؟ آنها هم دیدند که راست مىگوید، به اینها چه مربوط که در اسرار زن مردم پى جویى مىکنند، خانم خود را طلاق داد، خانم بعد از عدّه رفت شوهر کرد. یک روز به او گفتند: به چه دلیل زن خود را طلاق دادى، گفت: او زن من نیست، ناموس مردم است، به من اجازه حرف زدن در حقّ ناموس مردم را ندادند. خوش به حال کسى که با پرداختن به عیبهاى خودش، وقت پرداختن به عیوب دیگران را نداشته باشد.
«وتواضع من غیر مَنْقَصَةٍ»
خوش به حال کسى که بدون نیاز و کمبود به دیگران تواضع مىکند، در عین اینکه قوى و غنى است اما متواضع است، در عین پولدار و عالم بودن متواضع است.
تواضع و فروتنى علما
یکى از بزرگترین مراجع ما، مرحوم آیت الله العظمى سیدعبدالهادى شیرازى «11» بود، من تا به حال ندیدم کسى در این مسأله تردیدى داشته باشد، که ایشان یقیناً از اولیاى خدا بود. مرجع هم بود. بعد از آیت الله بروجردى «12» مرجع تقلید بود، یک بار به ایران آمد، و براى زیارت حضرت معصومه علیها السلام به قم رفت،، مراجع به دیدن ایشان آمدند، آیت الله العظمى بروجردى هم به دیدن ایشان آمدند، وقتى آیت الله العظمى بروجردى مىخواست برود، به سرعت کفشهاى آیت الله بروجردى را جفت کرد و بلند کرد بوسید. گفتند: چه مىکنى؟ فرمود: کار درستى انجام دادم.
«تواضع من غیر مَنْقَصَةٍ»
یک بار من خدمت آیت الله بروجردى رسیده بودم، به یکى از شاگردانشان در منبر تند شدند، شنوایى گوش ایشان ضعیف بود، آن شاگرد از استاد ایراد گرفتند، ایشان خیال کردند که یک مطلبى که دیروز صحبت مىکردند آن را مىگوید، از روى منبر فرمودند: جاى این مطلب در اینجا نیست، او ساکت شد. آقاى بروجردى وسط درس بودند، درجا درس را قطع کرد، از منبر پایین آمدند، به جاى اینکه طرف در بروند، در میان شاگردان آمدند، به آن مرد رسیدند، دست خود را دراز کردند به آن مرد دست دادند، خم شدند دست طرف را بوسیدند و رفتند.
آفتاب نزده جلوى در خانه آن مرد رفتند، گفتند: من دیروز عصبانى شده بودم، مرا ببخش، گفت: آقا جان شما حق حیات به من دارید، شما استاد من هستید، شما پسر فاطمه زهرا علیها السلام هستید. چه چیزى را باید ببخشم. فرمود: به جدّهام زهرا جلوى من برگرد به خدا بگو: خدایا من حسین بروجردى خطاکار را بخشیدم. و بعد به خانه آمد. به خادمش گفت: از امشب براى من سحرى مختصر درست کن، یک سال تمام، در گرماى چهل و پنج درجه قم روزه گرفت، گفت: خدایا من خودم را براى آن عصبانیت جریمه کردم، تو دیگر در قیامت مرا جریمه نکن.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- الحق المبین فی معرفة المعصومین علیهم السلام، الشیخ علی الکورانی العاملی: 588؛ «والإمام الحسین علیه السلام له جاذبیة خاصة فی القلوب بمجرد ذکر اسمه: إن للحسین محبة مکنونة فی قلوب المؤمنین.»
و نیز در بحار الأنوار: 43/ 272، حدیث 93؛ « [الخرائج و الجرائح] أَنَّ النَّبِیَّ صلى الله علیه و آله خَرَجَ فِی طَلَبِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ قَدْ خَرَجَا مِنَ الْبَیْتِ وَ أَنَا مَعَهُ فَرَأَیْتُ أَفْعًى عَلَى الْأَرْضِ فَلَمَّا أَحَسَّتْ بِوَطْءِ النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله قَامَتْ وَ نَظَرَتْ وَ کَانَتْ أَعْلَى مِنَ النَّخْلَةِ وَ أَضْخَمَ مِنَ الْبَکْرِ یَخْرُجُ مِنْ فِیهَا النَّارُ فَهَالَنِی ذَلِکَ فَلَمَّا رَأَتْ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه و آله صَارَتْ کَأَنَّهَا خَیْطٌ فَالْتَفَتَ إِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله فَقَالَ أَ لَاتَدْرِی مَا تَقُولُ هَذِهِ یَا أَخَا کِنْدَةَ قُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ قَالَتِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یُمِتْنِی حَتَّى جَعَلَنِی حَارِساً لِابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ وَ جَرَتْ فِی الرَّمْلِ رَمْلِ الشِّعَابِ فَنَظَرْتُ إِلَى شَجَرَةٍ لَاأَعْرِفُهَا بِذَلِکَ الْمَوْضِعِ لِأَنِّی مَا رَأَیْتُ فِیهِ شَجَرَةً قَطُّ قَبْلَ یَوْمِی ذَلِکَ وَ لَقَدْ أَتَیْتُ بَعْدَ ذَلِکَ الْیَوْمِ أَطْلُبُ الشَّجَرَةَ فَلَمْ أَجِدْهَا وَ کَانَتِ الشَّجَرَةُ أَظَلَّتْهُمَا بِوَرَقٍ وَ جَلَسَ النَّبِیُّ بَیْنَهُمَا فَبَدَأَ بِالْحُسَیْنِ فَوَضَعَ رَأْسَهُ عَلَى فَخِذِهِ الْأَیْمَنِ ثُمَّ وَضَعَ رَأْسَ الْحَسَنِ عَلَى فَخِذِهِ الْأَیْسَرِ ثُمَّ جَعَلَ یُرْخِی لِسَانَهُ فِی فَمِ الْحُسَیْنِ فَانْتَبَهَ الْحُسَیْنُ فَقَالَ یَا أَبَتِ ثُمَّ عَادَ فِی نَوْمِهِ فَانْتَبَهَ الْحَسَنُ وَ قَالَ یَا أَبَتِ وَ عَادَ فِی نَوْمِهِ فَقُلْتُ کَأَنَّ الْحُسَیْنَ أَکْبَرُ فَقَالَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله إِنَّ لِلْحُسَیْنِ فِی بَوَاطِنِ الْمُؤْمِنِینَ مَعْرِفَةً مَکْتُومَة.»
(2)- بحار الأنوار: 44/ 187، باب 25، حدیث 25؛ «عُیُونُ الْمُعْجِزَاتِ، عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ علیه السلام قَالَ جَاءَ أَهْلُ الْکُوفَةِ إِلَى عَلِیٍّ علیه السلام-/ فَشَکَوْا إِلَیْهِ إِمْسَاکَ الْمَطَرِ وَ قَالُوا لَهُ اسْتَسْقِ لَنَا-/ فَقَالَ لِلْحُسَیْنِ علیه السلام قُمْ وَ اسْتَسْقِ فَقَامَ-/ وَ حَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ-/ وَ قَالَ اللَّهُمَّ مُعْطِیَ الْخَیْرَاتِ وَ مُنْزِلَ الْبَرَکَاتِ-/ أَرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْنَا مِدْرَاراً وَ اسْقِنَا غَیْثاً مِغْزَاراً-/ وَاسِعاً غَدَقاً مُجَلِّلًا سَحّاً سَفُوحاً-/ فِجَاجاً تُنَفِّسُ بِهِ الضَّعْفَ مِنْ عِبَادِکَ-/ وَ تُحْیِی بِهِ الْمَیِّتَ مِنْ بِلَادِکَ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ-/ فَمَا فَرَغَ علیه السلام مِنْ دُعَائِهِ حَتَّى غَاثَ اللَّهُ تَعَالَى غَیْثاً بَغْتَةً-/ وَ أَقْبَلَ أَعْرَابِیٌّ مِنْ بَعْضِ نَوَاحِی الْکُوفَةِ-/ فَقَالَ تَرَکْتُ الْأَوْدِیَةَ وَ الآْکَامَ یَمُوجُ بَعْضُهَا فِی بَعْض.»
(3)- نامش آقا محمد شیخا معروف به میرزا مقبل مردى با کمال و با وجد و حال بوده و در عصر نادرى از ایران گریخته به هندوستان رفت و در گجرات نزد مؤمن خان ناظم آن دیار مىگذرانید و هم در آن سامان در سنه 1157 هجرى قمرى درگذشت طبع خوشى داشته. این شعر از اوست:
چو تیر غمزه بندد سوى من ابرو کمان من |
غبار نیستى برخیزد از نام و نشان من |
|
گلزار جاویدان: 1387.
(3)- مقبل اصفهانى.
(5)- وسائل الشیعة: 24/ 300، باب 28، حدیث 30603؛ «الْعَیَّاشِیُّ فِی تَفْسِیرِهِ عَنْ مَسْعَدَةَ قَالَ مَرَّ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام بِمَسَاکِینَ قَدْ بَسَطُوا کِسَاءً لَهُمْ فَأَلْقَوْا عَلَیْهِ کِسَراً فَقَالُوا هَلُمَّ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَثَنَى (رِجْلَهُ وَ نَزَلَ) ثُمَّ تَلَا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ ثُمَّ قَالَ قَدْ أَجَبْتُکُمْ فَأَجِیبُونِی قَالُوا نَعَمْ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ قَامُوا مَعَهُ حَتَّى أَتَوْا مَنْزِلَهُ فَقَالَ لِلرَّبَابِ أَخْرِجِی مَا کُنْتِ تَدَّخِرِینَ.» بحار الأنوار: 46/ 55، باب 5، حدیث 2؛ «الکافى، هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَرَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا عَلَى الْمَجْذُومِینَ-/ وَهُوَ رَاکِبٌ حِمَارَهُ وَ هُمْ یَتَغَدَّوْنَ-/ فَدَعَوْهُ إِلَى الْغَدَاءِ فَقَالَ-/ أَمَا إِنِّی لَوْ لَاأَنِّی صَائِمٌ لَفَعَلْتُ-/ فَلَمَّا صَارَ إِلَى مَنْزِلِهِ أَمَرَ بِطَعَامٍ فَصُنِعَ-/ وَ أَمَرَ أَنْ یَتَنَوَّقُوا.»
(6)- ابوالقاسم فردوسى.
(7)- آل عمران (3): 134؛ «و خشم خود را فرو مىبرند، و از [خطاهاىِ] مردم در مىگذرند؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد.»
(8)- بحار الأنوار: 46/ 54، باب 5، حدیث 1؛ « [إعلام الورى] [الإرشاد] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ وَ غَیْرِهِ قَالُوا وَقَفَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ فَأَسْمَعَهُ وَ شَتَمَهُ فَلَمْ یُکَلِّمْهُ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ لِجُلَسَائِهِ لَقَدْ سَمِعْتُمْ مَا قَالَ هَذَا الرَّجُلُ وَ أَنَا أُحِبُّ أَنْ تَبْلُغُوا مَعِی إِلَیْهِ حَتَّى تَسْمَعُوا مِنِّی رَدِّی عَلَیْهِ قَالَ فَقَالُوا لَهُ نَفْعَلُ وَ لَقَدْ کُنَّا نُحِبُّ أَنْ یَقُولَ لَهُ وَ یَقُولَ فَأَخَذَ نَعْلَیْهِ وَ مَشَى وَ هُوَ یَقُولُ وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ
فَعَلِمْنَا أَنَّهُ لَایَقُولُ لَهُ شَیْئاً قَالَ فَخَرَجَ حَتَّى أَتَى مَنْزِلَ الرَّجُلِ فَصَرَخَ بِهِ فَقَالَ قُولُوا لَهُ هَذَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ فَخَرَجَ إِلَیْنَا مُتَوَثِّباً لِلشَّرِّ وَ هُوَ لَایَشُکُّ أَنَّهُ إِنَّمَا جَاءَ مُکَافِئاً لَهُ عَلَى بَعْضِ مَا کَانَ مِنْهُ فَقَالَ لَهُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ یَا أَخِی إِنَّکَ کُنْتَ قَدْ وَقَفْتَ عَلَیَّ آنِفاً فَقُلْتَ وَ قُلْتَ فَإِنْ کُنْتَ قُلْتَ مَا فِیَّ فَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْهُ وَ إِنْ کُنْتَ قُلْتَ مَا لَیْسَ فِیَّ فَغَفَرَ اللَّهُ لَکَ قَالَ فَقَبَّلَ الرَّجُلُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ قَالَ بَلْ قُلْتُ فِیکَ مَا لَیْسَ فِیکَ وَ أَنَا أَحَقُّ بِهِ قَالَ الرَّاوِی لِلْحَدِیثِ وَ الرَّجُلُ هُوَ الْحَسَنُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ.»
(9)- الکافى: 2/ 122، باب تواضع، حدیث 3؛ «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ أَفْطَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله عَشِیَّةَ خَمِیسٍ فِی مَسْجِدِ قُبَا فَقَالَ هَلْ مِنْ شَرَابٍ فَأَتَاهُ أَوْسُ بْنُ خَوَلِیٍّ الْأَنْصَارِیُّ بِعُسِّ مَخِیضٍ بِعَسَلٍ فَلَمَّا وَضَعَهُ عَلَى فِیهِ نَحَّاهُ ثُمَّ قَالَ شَرَابَانِ یُکْتَفَى بِأَحَدِهِمَا مِنْ صَاحِبِهِ لَاأَشْرَبُهُ وَ لَاأُحَرِّمُهُ وَ لَکِنْ أَتَوَاضَعُ لِلَّهِ فَإِنَّ مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّهُ وَ مَنْ تَکَبَّرَ خَفَضَهُ اللَّهُ وَ مَنِ اقْتَصَدَ فِی مَعِیشَتِهِ رَزَقَهُ اللَّهُ وَ مَنْ بَذَّرَ حَرَمَهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَکْثَرَ ذِکْرَ الْمَوْتِ أَحَبَّهُ اللَّهُ.»
(10)- بحار الأنوار: 1/ 199، باب 4، حدیث 4؛ « [تفسیر القمی] عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَیُّهَا النَّاسُ طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَیْبُهُ عَنْ عُیُوبِ النَّاسِ وَ تَوَاضَعَ مِنْ غَیْرِ مَنْقَصَةٍ وَ جَالَسَ أَهْلَ الْفِقْهِ وَ الرَّحْمَةِ وَ خَالَطَ أَهْلَ الذُّلِّ وَ الْمَسْکَنَةِ وَ أَنْفَقَ مَالًا جَمَعَهُ فِی غَیْرِ مَعْصِیَةٍ الْخَبَرَ.»
نهج البلاغة: خطبه 175؛ «یَا أَیُّهَا النَّاسُ طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَیْبُهُ عَنْ عُیُوبِ النَّاسِ وَ طُوبَى لِمَنْ لَزِمَ بَیْتَهُ وَ أَکَلَ قُوتَهُ وَ اشْتَغَلَ بِطَاعَةِ رَبِّهِ وَ بَکَى عَلَى خَطِیئَتِهِ فَکَانَ مِنْ نَفْسِهِ فِی شُغُلٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَةٍ.»
(11)- آیة اللّه حاج سید عبدالهادى بن العلامة الاریب الحاج میرزا اسماعیل شیرازى بعد از فوت مرحوم آیة اللّه بروجردى به زعامت و ریاست حوزه نجف رسید، ولى بیش از یک سال طول نکشید و در سال 1381 هجرى قمرى وفات نمود.
گنجینه دانشمندان: 7/ 271